- آغوشه راز و نیاز را گشوده ام،

خانه تکانی قلبم آغاز شده...

غوطه ورم در جاری زلال محبتت.

- آه! حیاتی تازه،

طرواتی جان بخش...

قطره قطره احسان بی پایانت جام زندگی ام را پر کرده.

راستی هرگاه به سوی تو آمده ام، بنده ی تو شده ام، یاریم کردی.

- جانا! توانم بخشیدی،

وباز این یاری تو بود که بین من و گناه حائل شد،

در جستجوی گوهر رضایت توام،

چشمم تو را می خواند،

قدم هایم را به سوی مهرت برداشته ام،

در ماه مهمانی تو هستیم.

- رمضان ...

رویش جوانه های ایمان و پاکی بر ساقه ی وجود،

این شب ها همیشه بهار است،

نه راه بسته است و نه درها،

فقط خواستن و خواستن و خواستن.

- یا الهی! شام تیره ی گناه را با دو دست توبه و نیایش می شکنم،

در کمین صبح روشنی نشسته ام،

گناه را از چهره حیات خویش زودوده ام،

می توان خوب بود...


پ.ن:

بسیجی! من و تو بایستی این پرچم خودمان را در آنجابکوبیم،

در انتهای افق!

هر وقت به آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد دیگر می توانی بروی و آرام بگیری.

بیاد سردار رشید اسلام حاج احمد متوسلیان- 

اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ...

 

...تا خدا هست، می توان شهید شد

شهادت نصیبتون ...